۱۳۸۸ اسفند ۵, چهارشنبه

گذر کردن یا گذراندن

گاهی سخت تر هست که میزان بی شعور بودن یک انسان را تخمین زد! به خصوص در یک رابطه والبته اگه اون انسان خودت باشی!

جدا از جدالی که هنوز تحمل می کنم در وجودم و به نظر میاد باید سالهای سال باهاش درگیر باشم! اما مراقبه ها و آموزه هایی که این روز ها میگیریم یا میاد یا پیدا می کنم که انگار جزیی از یه نقشه بزرگ هست ، ظاهرا یاری دهنده و موثر ند.
گاهی آدم یا چیزی را در زندگیت می بینی یا وارد می کنی و تغییری ایجاد میشه.جدا از قضاوت اولیه و عکس العمل ما آدمها در آغاز،
تصور می کنم که اون تجریه خوب یا بد نیست ..فقط به زندگی ما اومده و شاید فرا خواندیمش تا قدرت تن و روح خود رو بیازماییم یا تقویت کنیم.به عبارت دیگه این قضاوته شاید ما رو کور یا کورتر می کنه.
مثالش هفته پیش بود ، دوستم می گفت چه طور همه تابلو ها رو می خونی و البته تو این آشفته بازاز سیستم حمل و نقل اینجا گم و گور نمیشی!
من هم گفتم قبل از اومدن ابنجا این موضوعی بود که ازش وجشت داشتم حتی در شهر خودم ..اما اینجا تصمیم گرفتم چشمم رو باز کنم.به قول چند نفری نشونه ها و علامتها همه جا هستند..تا زمانی که ذهن و گدشته و آینده ! درگیر نشدن میشه حرکت کرد!
دل تنگی هام برای آدمی که بعد از بارکشی تنها خونش 500 متر با من فاصله داره و هر شب موقع دویدن از جلو ساختمونشون رد مییشم کمتر شده..رو فبس بوکم نوشته بودم دارم از درون سخت میشم ..و این نگرانم می کنه.
می دونم عمیقا دردم از این آدم نیست ...دردم از درونمه و تقریبا به هیچ چیز ربطی نداره!
خواب هام جالب شده ...و جدیدا رد یک خانواده رو خوب توش حس می کنم.این من رو آروم می کنه حتی تصورش و اثرش ساعتها می مونه ! می دونم تهش چیزی نیست اما احساسم بهش واکنش نشون میده!

۱ نظر:

Unknown گفت...

سلام
آرش ،پسر خیلی جالبه این وبلاگت،مرسی که به من اجازه خوندنشو دادی.
ارش میخوام به یه نکته اشاره کنم،امیدوارم فکر نکنی که دارم توصیه یا راهنماییت می کنم اینی که میخوام بگم صرفا چیزیی که دیدم در اطرافم،باشه؟
می دونی ،آرش عشق خیلی خیلی خیلی پیچیده تر از اونیه که شاید فکرشو می کنیم نمی خوام شعار بدم،اصلا،اما اینکه صرفا یکی تو زندگیه ادم باشه با اینکه یکی تو زندگیه ادم باشه که عاشقشی و اونم عاشقته خیلی فرق داره،منظورم انه که عشق باید دوطرفه باشه تا موثر باشه ،شاید این موضوع رو می دونستم قبلا اما به لطف وجود نازنینه هما الان این حقیقت و با تمامه وجودم لمس می کنم.امیدوارم که تو هم یه چیزی بیشتر از این و لمس کنی نه کمتر.
عکست تو اتاقم به دیواره ارش ،هر روز نگاه میکنم،چقدر دلم برای پیاده روی باهات تنگ شده،یادته یه بار کله پاسدارانو پیاده رفتیم،وای پسر خیلی راه بودا،یا اون پارکه قشنگی که رفتیم و اون پیتزای خوشمزه دلانو.
مراقبه خودت باش
آرش یه چیزیو می خوام از ته دل بهت بگم،واقعا هرکسی لیاقته تورو نداره،باور کن
خوش باشی از خودت و اطرافت بیشتر عکس برام بفرست