انگشتان من لبخند می زنند
۱۳۸۹ خرداد ۷, جمعه
بی ترس
تردید می کنم گاهی از اینکه جمعی از نزدیکترین آدمهایی که میشناسم می تونند نوشته های جنون این روز های من رو بخونند..
این تردید هم از یادم می رود در طول این روز های نیزه و آینه!
۱ نظر:
پائیزه بارون زده گفت...
im here
dont hesitate
۱۰ خرداد ۱۳۸۹ ساعت ۱۸:۵۹
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
درباره من
Arash.MHD
مشاهده نمایه کامل من
دنبال کننده ها
بايگانی وبلاگ
▼
2010
(28)
◄
دسامبر
(1)
◄
ژوئیهٔ
(1)
◄
ژوئن
(6)
▼
مهٔ
(5)
سیل خوابها
بی ترس
بی تو هم با تو سفر می کنم در خواب گاهی !
برف
همه چی آرومه ....من چقدر خوشحالم! :(
◄
آوریل
(3)
◄
مارس
(6)
◄
فوریهٔ
(6)
۱ نظر:
im here
dont hesitate
ارسال یک نظر