۱۳۸۹ فروردین ۱, یکشنبه

سال نو : من و انسانها

دیروز تمام مدت بیرون بودم ..یهو به خودم اومدم که چقدر خودخواه شدم ، خود محور و بد!
احتمالا از عواقب دردسر ها اخیر و گذشته است.از بس روشون کار کردم داغون شدم افسرده شدم ..نمیشه با این همه " اشکال " بزرگ و کوچک زندگی کرد..من پرفکتشنیست نیستم ولی گستره این ها زیاده و این برام نگران کننده است.

داشتم فکر می کردم به هم خانه هام که از نیمه شب به بعد میان و تا صبح مستند و تا لنگ ظهر خوابند
بعد یه تلنگر به خودم زدم که پسر خوب تو که مثلا هوشیاری و روتین دار! چه غلط بزرگی کردی برای بشریت که به این عزیزان پیله کردی؟
گاهی خجالت می کشم اینجا هم وطن! هایم رو می بینم : به هزار و یک دلیل ! اما بعدش می بینم که خوبیش ابنه که خوش یا خوش ترند
(از خودشون در میهن! و احتملا از من)
شکنندگی من کمتر شده این روزها ..مثل تخم مرغی که آب پز شه یا نیم پز ولی افق هایم نوسان می کنند به شدت.شاید به دلیل "توجه " هست.
نوروزه دیگه...به همه مبارک باشه،اگر کسی هست هنوز!

۱ نظر:

ناشناس گفت...

آره پسر، هنوز کسی هست..

نوروز تو هم پیروز باشه