برگشتم، حس منفی بدی دارم علی رقم تلاشم ..رفتارها نگاهها صدا ها اخلاقها ..جای بهتری وجود ندارد اما !
چرا این خواب مزخرف رو دیدم دیشب؟شاید وقتی محمد رو دیدم که دیروز نمی دونست باید بغل دوست دخترش بره یا خونوادش و من انگار که هیچ کس رو ندارم در این دنیا که منتظر باشه یا دنبالم بیاد آروم ازش فاصله گرفتم و تک و تنها سوار تاکسی شدم و راه افتادم
باید درستش کنم :آنچه خراب میشه هرروز زندگی
آیا زندگی این است؟
باورم نیست
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر