۱۳۸۹ فروردین ۲۴, سه‌شنبه

return of me and emotional nightmare:a veru soon meeting

برگشتم، حس منفی بدی دارم علی رقم تلاشم ..رفتارها نگاهها صدا ها اخلاقها ..جای بهتری وجود ندارد اما !

چرا این خواب مزخرف رو دیدم دیشب؟شاید وقتی محمد رو دیدم که دیروز نمی دونست باید بغل دوست دخترش بره یا خونوادش و من انگار که هیچ کس رو ندارم در این دنیا که منتظر باشه یا دنبالم بیاد آروم ازش فاصله گرفتم و تک و تنها سوار تاکسی شدم و راه افتادم

باید درستش کنم :آنچه خراب میشه هرروز زندگی

آیا زندگی این است؟

باورم نیست

هیچ نظری موجود نیست: